شیطون کوچولو

خیلی ترسیدم

سلام نی نی کوچولوی من دیروز مامانی رو خیلی ترسوندی آخه یه ترشح قرمز دیدم خیلی خیلی کمرنگ بود ولی منو ترسوند، کل دیروز دراز کشیدم و الانم خوبم. واقعاً باید قدر سلامتی رو دونست.  
26 دی 1389

یا حسین

ظهر عاشورا بود و صدای نی همه جا شنیده می شد هیئات حسینی یکی پس از دیگری از جلوی ما رد می شدند، اونجا بود که من از امام حسین خواستم پیش خدا وکیلم بشه و نذر کردم که اگه این ماه باردار شم و پسر بود اسمشو بذارم حسین. و خدا حاجتم رو داد و باردار شدم، اما نمی دونم دختره یا پسر  برام فرق نمی کنه فقط امیدوارم سالم باشه .
25 دی 1389

دوستان خوبم

می دونم بیشتر شماها هم دارید مامان می شید برای همین می خوام به عنوان خواهرتون چندتا نصیحتت کنم: خیلی مراقب باشید. هیچ بار سنگینی رو بلند نکنید، اگه جایی می رید که می دونید امکان داره کسی مریض باشه حتماً با خودتون ماسک ببرید، از پله با احتیاط بالا و پایین برید، غذاهای مقوی بخورید، از خوردن زعفران دارچین خودداری کنید، اگر لکه ای دیدید سریع به پزشک مراجعه کنید و خیلی با احتیاط راه برید و استراحت داشته باشید، اگه مجبور نیستید مسافرت نرید چون تکان های ماشین خطرناک است، سعی کنید در 2 ماه اول رابطه جنسی نداشته باشید. دوستتون دارم. ...
24 دی 1389

منم مامان شدم

فکر می کنم همین دیروز بود، به ساناز غذا می دادم و می خوابوندمش و اصلاً متوجه نبودم که اون فقط یه عروسکه. زمان خیلی سریع می گذره اونقدر سریع که نمی تونیم درکش کنیم، حالا فهمیدم که دارم مامان می شم. خیلی خوشحالم و امیدوارم همه خانما بتونند این احساس قشن گ رو با تمامی وجودشون درک کنند. ...
24 دی 1389